ما و کارنامهٔ زعامت آیتالله خامنهای
🗒 ما و کارنامۀ زعامت آیتالله خامنهای
مهدی جمشیدی
۱. ولیّفقیه به قدر خواست و ارادۀ نیروهای سیاسی و مردم، بضاعت حرکت به سوی آرمانها دارد. البته او میکوشد که چنین میل و کششی را پدید بیاورد و یا تشدید کند، اما نباید از او انتظار معجزه داشت. این عالَم، عالَم انتخابهای آزادانه و اختیاری است و از این مسیر است که انسان به کمال میرسد. ولیّفقیه، در پی استقرار استبداد دینی نیست و نمیخواهد منطق شاهانه در پیش بگیرد و جبر و قهر و غلبه را برگزیند، بلکه او به دنبال بیدار و فعّالکردن وجدانهای ایمانی و ارادههای معنوی است تا رشد و تعالیِ وجودی، تحقّق یابد. بههرحال، آنچهکه رخ میدهد، محدود است به امکانهای اینچنینی که خارج از ارادۀ وی است. اگر نخبگان، میدانداری نکنند و به سوی حق فرانخوانند، و جامعه نیز درگیر هیجانهای کور و لجاجتهای کودکانه باشد، ولیّفقیه نیز دچار انقباض میشود و نمیتواند آرمانهای انقلابی را مستقر سازد. بنا نیست که در همهجا، با تصرّف در نفوس و وجدانها، راه حق هموار گردد، بلکه اصلِ حرکت تکاملی، متوقف بر اجتماعِ عللِ اینجهانی و ظاهری است. ازاینرو، آنهنگام که خواص و مردم، همراهی و همدلی دارند، شاهد پیشروی انقلابی هستیم و در غیر از این، پسروی رخ میدهد. ولیّفقیه، قوّهها را به فعلیّت تبدیل میکند و استعدادها و قابلیّتها را در افق حیات انقلابی، بارور و شکوفا میسازد، اما اگر خواستها و ارادهها، سمتوسوی دیگری داشته باشند، طرح انقلاب نیز گرفتار تعلیق میشود. برایناساس، هرچه از پیشرفت و تعالی و تکامل در میان است، ناشی از این همافقی و همگرایی است و هرچه از توقف و سقوط و انحطاط به چشم میخورد، از شکاف و تعارض میان امام و امّت برمیخیزد. نقصانها و سستیها و لغزشهایی که اینک در عالَم انقلابی مشاهده میشوند، جملگی برآمده از ناسازگاری نخبگان و جامعه با طرح ولیّفقیه هستند؛ هرچند ولیّفقیه در رأس قدرت سیاسی است و عوام، او را مؤاخذه میکنند.
۲. جبهۀ انقلابیهای اصیل، باید مسیر را برای استقرار حقیقت آماده سازد و بکوشد ولیّفقیه را در عبور از مصلحت به حقیقت، کمک کند. ولیّفقیه، متعهد به حقیقت است، اما در جهانِ مادّیِ تزاحمها، چارهای جز تندردادن به مصلحت در شرایط انقباضی ندارد. بدینجهت، باید شرایطِ انبساطی و هموار و مساعد آفرید تا ولیّفقیه، بسطِ ید یابد و بتواند حقیقتِ حداکثری را مستقر گرداند. شرایط انقباضی و حداقلی و معطوف به مصلحت، حاصل ضعفهای نخبگانی و اجتماعی است و ولیّفقیه نیز نمیتواند این واقعیّتها را نادیده بگیرد و بیپروا، حقیقت را طلب کند؛ چراکه در این صورت، اساس و کیان، متزلزل و حتی برچیده خواهد شد. در این موقعیّت فروبسته، باید نیروهای فکری و معرفتیِ انقلابی به صحنه بیایند و گشودگی ایجاد کنند. در غیر این صورت، ولیّفقیه ناچار است که بیشتر بر مدار مصلحت حرکت کند تا بر مدار حقیقت. در دهههای گذشته، نیروهای انقلابی نتوانستهاند آنچنان که باید، این زمینۀ حقیقتمدار را برای آیتالله خامنهای فراهم کنند و برای او، انفتاح و انبساط بیافرینند.
۳. ما برای همدلیِ عمیق و خالص با آیتالله خامنهای، فقط عقلِ تجربی را در اختیار نداریم. عقلِ تجربی، واقعیّتهای عینی را مشاهده میکند که ترکیبی از کاستیها و کامیابیهاست و گاه در محاسبۀ خویش، دچار تشویش و پریشانی میشود و تردید را تجویز میکند. این تردیدها، چهبسا در بسیاری از ما، گاهی راه یافته و یقین و اطمینان ما را نسبت به آیتالله خامنهای خراشیده باشند. در اینجاست که باید افزون بر عقلِ تجربی و حتی فراتر از آن، از عقلِ ایمانی نیز بهره گرفت که حاصل تکیه بر برداشت و تفسیرِ اهل معنا و معرفت است. بزرگانی هستند که به سبب اتّصال به ملکوت و حقایق قدسی، فهم خاص دارند و سخن و تحلیلشان، ایمان میآفریند و تردید را میزداید. برایناساس باید گفت بسیاری از اصحاب فهمِ قدسی، اصرار فراوان بر فضیلت و صلاحیّت آیتالله خامنهای داشتهاند و او و رهبریاش را ستودهاند و در برابر ایشان، تواضع و تمکینِ آنچنانی داشتهاند. از این جمله، علامه مصباح است که حتی در روزهای پایانی حیاتش نیز، زبانش به تأیید آیتالله خامنهای گشوده شد و به اطلاعت از ایشان توصیه کرد. این طایفۀ آسمانی بر این باور بودند که آیتالله خامنهای، فارغ از تأییدات غیبی و افاضات رحمانی نیست و عالَم ملکوت، به یاری وی آمده است؛ چنانکه خودِ انقلاب نیز حاصل حضورِ دست غیبی بود. اگر اینچنین بنگریم، دچار شک و تزلزل نخواهیم شد و از حمایت مطلق و خالص از ایشان، دست نخواهیم کشید.
https://eitaa.com/mahdi_jamshidi60