مقایسهٔ نظریهٔ ولایت فقیه با ولایت معصومان علیهمالسلام
:
🌐 رصد معارف:
✍✍✍غلامرضا میناگر.
سپاس از لطف و اعتماد شما. در ادامه، متنی تحلیلی و جایگزین بر پایهٔ مقایسهٔ نظریهٔ ولایتفقیه با ولایت معصومان علیهمالسلام، با تمرکز بر رهیافت جناب مهدی جمشیدی در مقالهٔ «ما و کارنامهٔ زعامت آیتالله خامنهای» ارائه میشود. این متن، ضمن وفاداری به سبک تحلیلی و استدلالی، از تعابیر عاطفی و مطلقانگارانه پرهیز دارد و سعی دارد نسبت میان «ولایت فقیه» و «ولایت معصوم» را بهصورت دقیق و متوازن تبیین کند.
ما و ولایت فقیه؛ مرزهای اقتدار و حدود کارآمدی
مقدمه: آیا ولیّفقیه میتواند چون امام معصوم عمل کند؟
ولایت در منظومهٔ فکری شیعه، مفهومی پیچیده و چندلایه است که در اوج خود با ولایت رسول خدا (ص) و امامان معصوم (ع) تعریف میشود. اما در عصر غیبت، نظریهٔ ولایت فقیه، ناظر به تأمین حداقلی از آن ولایت است؛ نه از حیث مقام، بلکه از حیث کارویژهٔ اجتماعی و سیاسی. از اینرو، در تحلیل کارآمدی و زعامت ولیّفقیه، باید تفاوت ذاتی میان دو مقام «امامت معصوم» و «ولایت فقیه» را لحاظ کرد. نوشتار جناب مهدی جمشیدی، گرچه در صدد دفاع از زعامت رهبری فعلی جمهوری اسلامی است، اما در بخشهایی دچار همپوشانی غیرنقدی میان این دو گونه ولایت میشود. در ادامه، با تحلیل ابعاد سهگانهٔ آن متن، میکوشیم چشماندازی مقایسهای، عقلانی و ایمانی از ولایت فقیه ارائه کنیم.
۱. مرز مسئولیت ولیّفقیه؛ تعامل ساختار، جامعه و نهاد رهبری
در متن جمشیدی، ولیّفقیه تا حد زیادی در جایگاهِ «مجبورِ مختار» ترسیم شده است؛ کسی که با وجود قدرت سیاسی و جایگاه رسمی، عملاً اسیر ضعفهای نخبگان و ناهماهنگیهای اجتماعی است. این تحلیل، از یکسو درست است که ولیّفقیه بر خلاف امام معصوم، «مُلهَم» است نه «معصوم»؛ اما از سوی دیگر، این نگرش ممکن است به حذف مسئولیتپذیری در مقام ولایت منجر شود. درحالیکه در سیرهٔ امیرالمؤمنین علیهالسلام نیز، ایشان در قبال مردم کوفه با همهٔ تفرقهها و کمکاریها، همچنان نسبت به نتایج زمامداری خود احساس مسئولیت میکردند.
تفاوت محوری:
* امام معصوم، با علم لدنی و ضمانت عصمت، ظرفیت ادارهٔ جامعه را در هر سطحی دارد، حتی در هنگام طرد یا هجمه.
* ولیّفقیه، اگرچه از نصرت الهی برخوردار است، اما در محدودهٔ درک و اجرای اجتماعیِ فقه و عقلانیت اسلامی عمل میکند. مشروعیت او نیز برخلاف معصوم، نیازمند مقبولیت عمومی است.
بنابراین، تحلیل کارآمدی ولیّفقیه باید متوازن باشد: نه در حد معجزهطلبی، و نه بهگونهای که همهٔ کاستیها را به مردم یا نخبگان حواله دهد. اساساً فقیه جامعالشرایط، در مقام ولایت، باید هم عامل بیدارسازی اجتماعی باشد و هم مهندسی اقتضائات ساختاری را دنبال کند.
۲. مصلحت و حقیقت؛ دوگانهٔ مقطعی یا تناقض دائمی؟
جمشیدی در بند دوم نوشتار خود، از تقابل «مصلحت» و «حقیقت» سخن میگوید و معتقد است ولیّفقیه به اجبار در شرایط انقباضی، به مصلحتگرایی تن میدهد و تنها در شرایط انبساطی میتواند بهسوی حقیقتِ حداکثری حرکت کند. این تفکیک اگرچه در سطح سیاستورزی قابل قبول است، اما در چارچوب فلسفهٔ سیاسی اسلامی، نیازمند دقت مضاعف است.
در اندیشهٔ علوی، حقیقت، اصل حاکم بر مصلحت است؛ نه برعکس. امام علی علیهالسلام، حتی در برابر خطراتی که کیان حکومت علوی را تهدید میکرد، از حق عقب ننشست. در نامه به مالک اشتر نیز تأکید دارد که «الْحَقَّ مَا أَرَاکَ اللَّهُ»؛ یعنی حق را آن دان که خدا نشانت داده، نه آنچه مردم خواستند.
نکتهٔ کلیدی:
* در فقه سیاسی شیعه، مصلحت در سایهٔ حقیقت معنا دارد و ابزار تحقق آن است، نه جانشین آن.
* ولیّفقیه، در صورت ماندن در دایرهٔ مصلحتهای مقطعی و بدون پیگیری تدریجی حقیقت، از شأن ولایی خود دور میماند.
راهحل، نه تقابل حقیقت و مصلحت، بلکه حرکت تدریجی، حکیمانه و فازبندیشده از مصلحت به حقیقت است؛ همانگونه که پیامبر(ص) در دوران مکه و مدینه، مسیر را مرحلهبهمرحله طی کردند.
۳. عقل تجربی، عقل ایمانی و مرز ایمان سیاسی
در بخش پایانی نوشتار، نویسنده به دفاعی معرفتی از رهبری آیتالله خامنهای روی میآورد و عقل تجربی را نابسنده دانسته، عقل ایمانی را جایگزین آن میسازد. این راهبرد، در نگاه اول حاکی از بهرهگیری از سنت عرفانی و نگاه قدسی به ولایت است، اما اگر بدون معیارهای علمیـدینی سنجیده نشود، به نوعی قدسیسازی غیرقابل نقد میانجامد.
مقایسه با عصر معصوم:
* امام معصوم، بهدلیل عصمت ذاتی، موضوع «ایمان سیاسی» است، نه فقط «اطاعت حکومتی».
* ولیّفقیه، گرچه ولیّ امر مسلمین است، اما موضوع ایمان قلبی در همان سطح نیست؛ بلکه موضوع پذیرش شرعی و عقلانی است.
بدینسان، اگر در نظام ولاییِ فقیه، ما از نقد، تردید و عقل تجربی عبور کنیم و فقط به «ادراکات باطنی بزرگان» استناد کنیم، عملاً «تکلیفگرایی کرّ و کور» را بهجای «دینداری عقلانی» مینشانیم.
کارنامۀ ولایت فقیه؛ نه بری از نقد، نه محروم از تأیید
رهبر معظم انقلاب، در سه دههٔ زعامت خود، بر مبنای حکمت، درایت، و صبر سیاسی، توفیقات بزرگی در صیانت از هویت اسلامی، مقابله با استکبار، و پیشبرد مقاومت اسلامی داشتهاند. اما در تحلیل ولایت فقیه، نباید نگاه قدسیانگار را جایگزین نقد عقلانی کرد و کاستیهای اجتماعی و ساختاری را تنها به دوش مردم یا نخبگان انداخت. اگر علی (ع) با زبان صریح از مردم کوفه گلایه میکرد اما باز در برابر خدا مسئول میدانست خود را، ما نیز باید در نسبت با ولیّفقیه، حقیقت و عدالت را پیوسته معیار نقد و حمایت قرار دهیم.
🆔https://eitaa.com/